به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، سعید بیابانکی که اجرای آیین یادبود زندهیاد محمدعلی بهمنی را برعهده داشت در این محفل به سخنان پزشک زندهیاد محمدعلی بهمنی مبنی بر میزان گستردگی طیف ملاقات کنندگان وی در دورهای که در بیمارستان بستری بوده اشاره کرد و در ادامه به ناشناس بودن این شاعر برای بسیاری از افراد با وجود اینکه بسیاری از افراد اشعارش را زمزمه میکردند، پرداخت.
وی با اشاره مهربانی و فروتنی به عنوان مهمترین خصیصههای رفتاری زندهیاد محمدعلی بهمنی از پرویز بیگی حبیب آبادی دعوت کرد تا با بازگویی خاطراتش یاد این شاعر را گرامی دارد.
حبیب آبادی نیز در فرصت اختصاص داده شده برای سخنرانی درباره زندهیاد بهنی گفت: آنچه زبانزد همه شاعران است مهربانی محمدعلی بهمنی بود. من توفیق این را داشتم که ۴ مجموعه شعر از وی را در انتشارات فصل پنجم چاپ کنم و در بسیاری از سفرها در خدمت وی باشم.
وی یادآور شد: بهمنی وقتی میخواست مزاح کند به گونهای جدی صحبت میکرد که طرف مقابل حرفش را باور میکرد. به خاطر دارم که روزی گفت: «شعری که سرودی را کس دیگهای گفته و حالا رفته از تو به دادگاه شکایت کرده و من هم نمیتونم به عنوان شهود دادگاه بیام».
حبیب آبادی ادامه داد: زنده یاد بهمنی هیچ حساسیتی در چاپ آثارش نسبت به فونت، طرح جلد و حتی کاغذ نداشت و همیشه میگفت«هرجور خودت میدونی این را انجام بده»
وی در ادامه از فیلمهایی که به واسطه سفرهای مشترک با زندهیاد بهمنی از شعرخوانی و گپوگفتهایشان باقی مانده، گفت و در آخر هم به نگاه مهربانانه وی و غلبه کودک درون مرحوم بهمنی اشاره کرد.
محمود اکرامی در بخش دیگر آیین یادبود زندهیاد بهمنی گفت: او مثل شعرهایش انسان سهل و ممتنعی بود. آدمی بسیار ساده و در عین حال عمیق، مثل آب چشمه زلال بود. این انسان شریف فردی بسیار دوستداشتنی بود و بویی از محبت، بخشندگی، مهربانی و رحمانیت خداوند در ذاتش داشت.
وی در خصوص نحوه آشناییاش با محمدعلی بهمنی یادآور شد: از شهرستان به تهران آمده بودم و در جلسهای که برای یک جشنواره بود، مشغول صحبت با وزیر بودم که گفتم «چیه مدام میگویند بهمنی اینجا بهمنی آنجا مثل زبل خان میمونه» دیدم کسی از پشت روی شانهام زد و گفت «من بهمنیام» از آنجا رفیق شدیم و بعدها یکی از کسانی که با او شوخی میکرد من بودم. او بزرگوارانه میبخشید و آن خطای کودکانه من در سن ۵۰ سالگی را بخشید و این نشان میداد که او انسان شریفی است.
اکرامی ادامه داد: آقای بهمنی انسان رسانهای هم بود و او از رادیو برای اینکه عامه مردم را دوست بدارد، خوب استفاده کرد. او هم شعر خواص فهم داشت و هم شعر عامهپسند میگفت. او یکی از شاعرانی است که از ظرفیت رسانه و آدمهای صاحبنام رسانه خوب استفاده کرد و توانست شعرش را خوب ارائه کند. وی در تهران شهرستانی ماند و همان خلق و خو، بخشندگی، صداقت، مهربانی، مردانگی و حتی معتدل بودن و محافظهکار بودنش را حفظ کرد.جدای از مهربانیاش انسان معتدلی بود و اعتدال خود را حفظ کرد و این از سلامت نفس ، سلامت عقل وهوش و آگاهی وی نشات میگرفت.
سعید بیابانکی در بخش دیگر این محفل یادبود، به چاپ کتاب «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» که در سال ۱۳۶۹ منتشر شد و موجی جدیدی در کشور بوجود آورد، اشاره کرد و گفت: در آن دوره که تازه چند سال از جنگ و ارتحال امام (ره) گذشته بود، جامعه نیاز داشت که نفسی با شعر و ادبیات بکشد و کسانی که خیلی علاقهمند بودند از کتاب وی خیلی استقبال کردند.
در ادامه یوسفعلی میرشکاک بیان کرد: زندهیاد بهمنی از قبل انقلاب شاعر بود و بعد انقلاب هم شاعر ماند، نه آن طرفی غش کرد که بگویند ضد انقلاب است و نه از فضای شاعرانه دور شد. من تعادل و اعتدال او را تایید میکنم و شعرش هم همینطور بود.
وی اظهار کرد: شعر اگر ارزش و قابلیتی دارد بهتر است یک سالنامه شعر درباره شعرای درگذشته منتشر شود و اطلاعاتی از نگاه آنها منتشر شود.
وی در ادامه به سرمایههای ادبی و شعر ایرانیان نسبت به اعراب اشاره کرد و تاکید کرد: ما هیچ هنری نداشته باشیم شعر را داریم و ایرانیان در فن سخنوری در نقطه کمال هستند.
سهیل محمودی که دیگر سخنران این محفل بود نیز گفت: محمدعلی بهمنی از قدیمیترین دوستان من بود. از اواسط دهه ۶۰ به عشق او به کرج میرفتم و او به مهر میهمان من میشد و به میدان ژاله میآمد.
وی بیان کرد: از آدمها آنچه میماند غم و درد و داغی است که در دل دارند و آن غمی که به مرگ میانجامد و مرگ که عنصر همیشه زنده طبیعت است و هیچ عنصری از مرگ زندهتر نیست.
وی سخنانش را با خواندن غزلی از زندهیاد بهمنی به پایان رساند.
بخش آخر آیین یادبود محمدعلی بهمنی هم با شعرخوانی و روضهخوانی و مداحی به پایان رسید.
نظر شما